بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها - موج شکن

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۱

“یه برنامه ریختم در حد تیم ملی! توپ توپ و بدون ردخور! عالی عالی و ببین چطوری از اول ماه اجراش می‌کنم! بزار شنبه صبح برسه!” چرا حالا شنبه؟ “می‌دونی چرا؟ چون روزهای این هفتم از اولش دست خورده و چند روزش هدر رفته و دیگه جالب نیست ادامش بدم، باید هفته دست نخورده باشه!”

موج شکن – یکی از مشکلات ما در برنامه‌ریزی و اجرای آن مطلق گرایی زمانیست. یقینا شما نیز بسیار این جملات را شنیده‌اید که از ابتدای ماه شروع می‌کنم، از ابتدای هفته شروع می‌کنم یا چون امروز صبح زود از خواب بلند نشدم و نتوانستم به برنامه هشت صبح خود برسم در ادامه روز برنامه ریخته شده را اجرا نکرده و آن را به هشت صبح فردا موکول می‌کنم! و البته در اکثر این موارد این اول ماه‌ها و شنبه‌ها و هشت صبح‌ها هیچ‌گاه از راه نخواهند رسید و دقیقا از همین موارد است که انحراف آغاز خواهد شد.

انحراف آغاز خواهد شد، چرا که برخلاف تصور ما، ساعت برخلاف ظاهر فیزیکی آن، ماهیت تکرار شونده ندارد و هر ثانیه‌ای که رفته، به واقع رفته است و برگشتی ندارد، شاید بهتر باشد برای درک زمان از دست رفته از ساعت شنی یاد کنیم، بله! زمان زندگی ما همانند ساعت شنی است و هر زمانی که از دست می‌رود، به واقع برگشتنی نیست.

از طرفی سعی کنیم چیزی به اسم “جبران” را برای همیشه به فراموشی بسپاریم، چرا که عملا چیزی به اسم جبران وجود ندارد و این یک واژه کاملا گول زننده است. فرض کنید برای یک ماه هر روز هشت ساعت فرصت مطالعاتی در نظر گرفته‌اید. به شما پیشنهاد شرکت در یک مهمانی غیر ضروری می‌‌شود و شما به فرض اینکه در روزهای آینده آن زمان هشت ساعته را جبران می‌کنید برخلاف میل باطنی پاسخ “آری” را جایگزین “نه” می‌کنید. حتی به فرض اینکه این اتفاق بیفتد و در دو روز آینده شما به ترتیب چهار ساعت مطالعه داشته باشید، این اسمش جبران نیست، چرا که در آن دو بازه چهار ساعته فرصت دیگری برای مطالعه مطالب جدیدتر بود و در واقع می‌شود هم همان هشت ساعت را داشت و هم همین هشت ساعت مازاد را، بنابراین در زندگی چیزی به اسم جبران وجود ندارد، البته اگر نخواهیم خودمان را با واژه‌ها فریب دهیم!

کار امروزت را به فردا مسپار که فردا را روز دیگری‌ست! امام علی (ع)

در غالب افراد، زمان همانند نواری است که طول آن تمامی ندارد، به همین علت به راحتی کارهای خود را به آینده می‌سپریم، چرا که زمان را نامحدود فرض نموده‌ایم و تصور نمی‌کنیم که سپردن کارهای امروز به فردا نه تنها باعث عقب افتادن انجام امور می‌شود که حتی ذهن را نیز فرسوده می‌سازد، چرا که ساختار ذهن هر انسانی، ساختاری بسته‌محور است. وقتی کاری به ما سپرده می‌شود یا زمان انجام آن به ما اعلام می‌شود و یا خودمان برای آن زمانی در نظر می‌گیریم.

برای مثال فرض کنید برای انجام پروژه‌ای سه روز وقت دارید. انجام پروژه تنها یک روز زمان می‌برد اما شما در دو روز اول به انجام کارهای متفرقه و غیر ضروری می‌پردازید، نکته اینجاست که در لحظه‌های مختلف دو روز اول ذهن شما یادآوری می‌کند که باید کار مهم تکمیل پروژه را انجام دهید و شما به ذهن می‌گویید به زودی… و این یادآوری به دفعات مکرر صورت می‌گیرد و این یعنی ذهن شما مشغول انجام فعالیت بی‌موردی است، چرا که اگر ابتدا اولویت‌بندی ذهنی خود را بر انجام کارهای ضروری و سپس انجام امور غیر ضروری می‌گذاشتید چنین فعالیتی صورت نمی‌پذیرفت، خصوصا اگر بدانیم ذهن حتی در خواب نیز فعالیت خود را متوقف نخواهد کرد. بنابراین چه خوب و لذت بخش است که نه سعی که حتما کار امروز خود را همین امروز انجام دهیم.

همچنین بخوانید:

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۲

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۳

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۴