بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها - موج شکن

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۴

در جستجوی نقطه عطف! در جستجوی بهترین برنامه! در انتظار دیگران!

موج شکن – به قسمت پایانی مجموعه مطالب بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها رسیده‌ایم! اصولا انسان موجودی‌ست که همواره به دنبال بهترین‌هاست، بهترین فرصت‌ها، بهترین موقعیت‌ها، بهترین دانشگاه‌ها، بهترین برنامه ریزی و… . این طلب بهترین‌ها را خواستن به خودی خود خوب و مطلوب است، تا جایی که به وسواس تبدیل نگردد. بعضی اوقات ساعت‌ها و ساعت‌ها می‌نشینیم و نسبت به طرح‌ریزی یک برنامه جامع، دقیق و منظم اقدام می‌کنیم اما اجرا نمی‌کنیم! در واقع دنبال نقطه عطف هستیم، دنبال یک روز خوب که بیاید! و شاید دنبال شنبه – هشت صبح‌ها! 

به تجربه دریافته‌ام که لحظه حال بیشترین اهمیت را دارد و انتظار در راستای رسیدن به یک زمان مطلوب عمدتا طولانی و در بدترین حالت ممکن دست نیافتنی خواهد بود. از طرفی وابسته کردن خود به ابزار نیز از آفت‌های برنامه ریزی است. برای مثال یک کنکوری هیچ‌گاه نباید خود را به افراد، موسسات آموزشی، کتب و… وابسته کند، اینکه من فلان استاد را ندارم و آن دارد، اینکه فلان کتاب هنوز چاپ نشده، اینکه فلانی به آن موسسه معروف آموزشی می‌رود و… این‌ها مسائل خیلی مهمی نیستند، مهم این است که ما کار خودمان را انجام دهیم. در واقع ما باید از “چرایی‌ها” به “چگونگی‌ها” تغییر مسیر دهیم.

گاهی اوقات حتی طراحی برنامه‌های جامع و زمان‌بر بدون برداشتن کوچکترین قدم اجرایی نیز، نوعی آفت است. روزها در حال برنامه‌ریزی هستیم، بدون اینکه بدانیم اجرا چگونه است و اصلا این برنامه قابلیت اجرایی دارد یا خیر؟! به همین علت بد نیست گاهی بدون برنامه ریزی هم که شده در کار شیرجه بزنیم! تا برنامه خودش در طول زمان به دست بیاید و به اصطلاح بگذاریم بجای اینکه خودمان را به کار بچسبانیم، کار خودش را به ما بچسباند! می‌خواهم از امروز بهترین انسان رشته خودم باشم، چکار می‌کنم؟ منتظر دیگران خواهم ماند که چه خواهند کرد؟ یا خیر، خودم با تمام وجود تلاش خواهم کرد تا به جایگاهی برسم که دیگران نگاهم کنند؟

در واقع هیچ کاری را نمی‌شود صد در صدی آغاز کرد، قرار نیست در شروع همه لوازم و ابزارها فراهم باشد، قرار نیست همه امور هماهنگ با ما پیش روند. این نکته را فراموش نکنیم که ما قرار است از صفر به صد برسیم، پس طبیعتا باید برای بالا رفتن از این نمودار زحمت بیشتری را بکشیم. درست است که ممکن است در حال حاضر و از دیدگاه کل، بهترین نباشیم، اما قصد داریم بهترین باشیم، قرار است حداقل هر روز بهترین باشیم تا جایی که روزی به بهترین واقعی میل نماییم. بنابراین این شروع برای ما بسیار با اهمیت است و در واقع کلید پیروزی در همین شروع نهفته است. شروعی که تعلل را برنمی‌تابد، هدف خود را به دیگران گره نمی‌زند و حاشیه را با اصل جایگزین نمی‌کند!

زمان بندی اپسیلون به اپسیلون؛ از اینجا به بعد خواهشا اقدام کنیم!

برای بهره‌برداری حداکثری و بهینه از زمان شبانه روز (۲۴ ساعت – معادل ۱۱۴۰ دقیقه – ۸۶۴۰۰ ثانیه)، یکی از راهکارهای عملی استفاده از شیوه زمان‌بندی سلولی است. در این شیوه شما ۲۴ ساعت شبانه روز خود را طی هر روز یا ترجیحا بهتر است هر هفته در قالب یک برگ کاغذ و یا نرم افزار اکسل زمان‌بندی خواهید نمود. زمان استاندارد پیشهاد شده برای هر بازه زمانی ۹۰ دقیقه‌ای است ولی عمدتا برای شروع زمان‌های ۴۵ دقیقه‌ای توصیه می‌گردد. نکته قابل توجه در اجرای هر بازه زمانی اجرای متمرکز آن‌هاست. متاسفانه یکی از موانع عدم لذت بردن ما از زندگی تداخل احساسات و امور مختلف زندگی ما با یکدیگر است.

وقتی دراز کشیده‌ایم به جای اینکه فکر خود را آزاد کنیم به به بلند شدن فکر می‌کنیم (در واقع به جای اینکه مغز را تعطیل کنیم، بدن را تعطیل می‌کنیم!)، وقتی در حال نشستن هستیم به استراحت فکر می‌کنیم، وقتی با کامپیوتر کار می‌کنیم در حال خوردن و آشامیدن هستیم، وقتی فوتبال نگاه می‌کنیم همزمان با تلفن همراه هم مشغول صحبت هستیم، وقتی به مسافرت می‌رویم انواع تکنولوژی‌ها را با خود در اختیار داریم و فراموش می‌کنیم که این تکنولوژی‌ها امکاناتی نظیر پاسخ خودکار و اطلاع‌رسانی رویدادها را نیز در اختیار ما قرار می‌دهند و در مجموع صدها کار انجام داده‌ایم و از هیچ کدام آن‌ها نیز لذتی نبرده‌ایم!

بنابراین لازم است در هر بازه زمانی تمرکز خود را صرفا روی آن مورد خاص قرار دهیم. از طرفی شرطی سازی مکانی نیز امری بسیار مهم است. برای مثال هر کاری مکان خود را دارد، مکان غذا خوردن جایی جز سفره یا میز غذاخوری نیست یا در مکانی که برای مطالعه تعبیه شده، برقراری تماس صوتی و حتی ارسال پیام کوتاه نیز چیزی جز از دست دادن تمرکز را به همراه نخواهد داشت.

در واقع تصور ما این است که با انجام همزمان این امور نه تنها به برنامه رسیده‌ایم که حتی کار فوق برنامه هم انجام داده‌ایم! اما سخت در اشتباه هستیم، چرا که ساختار ذهنی انسان بدین‌گونه عمل می‌کند که برای تمرکز و در واقع غرق شدن در یک مبحث خاص نیازمند زمان است و حال فرض کنید پس از غرق شدن در این دنیا ناگهان یک پیام بیاید که فرضا بخواهید به آن پاسخ هم بدهید! بنابراین عملا از یک دنیا به دنیایی دیگر نقل مکان می‌کنید، بی آنکه بدانید چه فرصت طلای‌ای از دست رفته است.

احساس فاجعه یا ارزش آفرینی؟

پس از اجرای این برنامه در طول یک هفته، هم اکنون می‌توانید نسبت به زمان سپری شده قضاوت بهتری داشته باشید، ساعت‌ها و دقیقه‌های مفید، غیر مفید و خاکستری (مربوط به استراحت و امور فوق برنامه) و البته این یک نقطه شروع خوب برای ترمیم این زمان‌های از دست رفته برای هفته‌های بعد خواهد بود و از آن پس است که بیشتر احساس ارزشمندی می‌کنید. به واقع مانند یک انسان ارزشمند زندگی می‌کنید، مانند یک انسان ارزشمند غذا خواهید خورد، مانند یک انسان ارزشمند حمام خواهید کرد، مانند یک انسان ارزشمند لباس می‌پوشید و به عنوان یک انسان ارزشمند ارتباطاطتان را کنترل می‌کنید و نهایتا حس “ارزش آفرینی” را با تمام وجود لمس خواهید نمود و این دقیقا همان زمانی است که اپسیلون به اپسیلون زمان خود را خواهید بلعید!

همچنین بخوانید:

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۱

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۲

بلعیدن اپسیلون به اپسیلون فرصت‌ها! – قسمت ۳